داداش یکی از دوستام میخواست بره سربازی
واسه معرفی که رفت ازش پرسیدن مشکل قضایی که نداری ؟
برگشته گفته نه به اون صورت ولی نمیدونم چرا هرچی میخورم سیر نمیشم ... !!
تجربه بهم ثابت کرده که از یه سنی به بعد
دیگه نباید در پیشگاه والدین گرامی از افعال پرسشی استفاده کرد
برای مثال :
میشه من امروز با دوستم برم بیرون ؟ ( شکل غلط )
من رفتم بیرون ! ( شکل صحیح )
نکته عکسو فهمیدی؟
داداش ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ ﺳﻮﺳﯿﺲ ﮐﺎﻟﺒﺎﺱ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ :
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﮔﻔﺖ : 500 ﮔﺮﻡ ﮊﺍﻣﺒﻮﻥ ﻣﺮﻍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ
منم داشتم ﻣﯿﮑﺸﯿﺪم ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻦ ؟
گفتم : ﺑﻠﻪ ، ﺑﺮﺍ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﯿﺒﺮﻡ ، ﺑﻌﺪ گفتم ﺷﺪ 700 ﮔﺮﻡ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺳﮕﻢ ﭼﺎﻕ ﻣﯿﺸﻪ ، ﮐﻤﺶ ﮐﻦ !
ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﻰ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﻧﺎﺧُﻦ ﮔﺮﻓﺘﻦ
ﺑﻮﺩ !!
ﭼﻮﻥ ﻣﺎمانم ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻝ ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ رو ﺟﺰﺀ ﻧﺎﺧﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ
این سامان گلریزِ تمام تفکرات من در مورد غذا رو بهم ریخته
نزدیک بود امروز تو آبگوشت هم دَنـــِـــت بریزم بُخورم ...
یکی از آشناها تلویزیون خریده بود بهش گفتم مبارک باشه ال سی دی ــه یا ال ای دی ؟
گفت برو بابا ال جیه الجـــــــــــــــــی !!
یه بار اول ابتدایی که بودم بغل دستیم بهم گفت : مسخره !
منم گفتم اسم بابات اصغره !!
آقا تا آخر سال گیر داده بود اسم بابای منو ازکجا فهمیدی ؟!
خــلـــاقـــیــــت نـــزد ایــــرانـــیـــان اســــت و بـــــس
ﺗﻮﯼ ﺟﻤﻊ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻭ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﻓﺴﻘﻠﯽ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﺍﻧـــﺎﺭﻭ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﺪ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺎ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﮕﻢ ﻣﺎ ﺩﻭﻥ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﺪ ﺑﺎ ﮔﻠﭙﺮ ﻭ ﻧﻤﮏ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ …
ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻩ ﺍﻩ ﺷﻤﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺜﺎﻓﺘﯿﺪ ، ﻣﺎ ﺍﻧﺎﺭﻭ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﯾﻢ ﺳﯿﻔﻮﻥ ﻣﯿﮑﺸﯾﻢ ﺁﺏ ﺑﺒﺮﺩﺵ !!
بابام رفته مسافرت هر شب ساعت ۲ پیامک میده :
پاشو کولرو خاموش کن !
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ خپل ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺗﯽ ﻣﻦ ﺗﻮ ﻋﻤﺮﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺧـــــﺮﻣﮕﺴﻪ !!
ﺁﺧﻪ دیوانه ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﭘﻨﺠﺮﻩ بسته ست ﭼﺮﺍ ﻫﯽ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻣﯿﮑﻮﺑﯽ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ؟؟
ﻫﻢ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻫﻢ ﺭﻭ ﻣﻐﺰ ﻣﺎﯾﯽ ....
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﻭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎز ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ۴ساعت فک میکنی ﮐﻪ ﺑﺮﯼ ﯾﺎ ﻧﺮﯼ !!
خوشحاله بنده خدا ، دستتو بیار پایین تر خب
ﯾﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻣﯿﮕﯿﺎ
ﻭﻟﯽ معلوم نیس چه مَرَضیه ﺧﻨﺪﺕ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻓﺘﻮ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ
این عکس خیلی قشنگه وایسین لود بشه
ان شا الله روزی برسه که یاد بگیریم تو نمایشگاه کتاب ، کتاب هم بخریم
ساندویچ همه جا هست
رفتم بقالی ماست بخرم ، بقاله گفت : دیویستی داری ؟
منم دست کردم تو جیبم یه آدامس بهش دادم و گفتم : امروز روز انتقامه !
من بچه که بودم یه دونه از این عینک های شنا داشتم
حموم که میخواستم برم با خودم میبردم
تشت رو آب میکردم با کله میرفتم توش و ساعت ها شاد میزیستم ...
یه همچین آدم داغونی بودم من :| :))
یعنی احساسی که راننده ها موقع سبز شدن چراغ قرمز دارن
فضانوردا موقع پرتاب موشک ندارن
اﺻﻼ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺗﻮﻫﻴﻦ ﺑﻪ ﺷﻌﻮﺭ ﺍﺳﺖ !
ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ : ﻣﺎ ﺷﮏ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺗﻮ ﭼﻴﺰﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺱ ﻓﻬﻤﻴﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ !!
ایـــــنــــطــــور نــــــیـــــــســـــــت ؟؟
یارو از ماشین پیاده شد در رو واسه زنش باز کرد !
زنش گفت : فدات شم عزیزم بعضی از کارات خیلی رمانتیکه :)
یارو گفت : زر نزن بیا پایین ، در فقط از بیرون باز میشه !
داشتم فیلم هندی نیگا میکردم تو یه صحنه آمــیتا چاخان با یه دنیا درد تو چشای شیلیکــا نیگا کرد و گفت:
तुम मेरी जिंदगी बर्बाद कर दी है
...मैं अपनी माँ को किया जाएगा
شیـلیکــام رفت پشت درختــو با گریه گفت:
तुम बकवास कर रहे हैं भाई, बहन, तुम जाएगा
ینی دنیا رو سرم خراب شد مخصوصا اونجــا که گفت:
किया जाएगा